غنچه و گل
خستگی آزارم میداد. روی صندلی پارک نشستم. صدای هیاهو و بازی بچهها بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میکرد. نگاهم به پسرکی افتاد که از کنار گلهای سرخ و زرد باغچه پارک رد میشد. او نگاهی به اطراف انداخت ئ خم شد، گل زردی درشت را چید و مثل برق گرفته ها ار ترس باغبان پا به فرار گذاشت. نفسم که سر جا آمد، از جایم بلند شدم تا به راهم ادامه دهم. به انتهای پارک نرسیده، گل رز دستمالی شده ای را دیدم که از ساقه شکسته بود و بی طراوت و پرپر شده روی اسفالت رها شده بود. من هم از کبارش بی تفاوت گذشتم. در همین حال نگاههم به غنچهای درون باغ افتاد. به یاد این بیت افتادم:
کس غنچه نهان شده در برگ را ندیده *** از بد حجابی است اگر عمر گل کم است
آری، غنچه همان گل است اما از آنجا که خود را در پوشش گلبرگ مخفی نگه داشته دست هر کس و ناکس به سویش دراز نمیشود. زن هم گل است، اگر خود را در گلبرگ عفاف پنهان کند، سلامتی روح و جسمش تضمین میشود و اگر اهل خودنمایی برای نا محرمان باشد، دست گلچین های بی وفا از هر طرف به سمتش دراز خواهد شد.
منبع:کتاب آرامش بهاری